18
خرداد

جهان دیگرگون

شاید بیش از یک قرن است که فلاسفه دیگر جهان و انسان و هستی را مثل قبل نمیبینند. 
جهان علم امروز کلام کوانتومی است! حتی علوم انسانی.
«تمایز» هایی که بشر قدیم برای آنچه تجربه میکرد و میفهمید، شناسایی کرده بود همه بر باد رفته است و یک کل ترسناک جلوی چشمش قد علم کرده است.

بشر امروز هستی را اولا فقط معطوف به قوه شناخت خود و ثانیا کلافی در هم پییچیده میتواند بفهمد که بنیاد آن بر ترابط و رابطه است و اساسا هستی «برای انسان» همین ترابط و رابطه است!

از همه مهمتر چند قرنی است عقل بشر به خودش آمده است و از عجز و ناتوانی خودش به وحشت افتاده است.
اما هنوز فلسفه اسلامی ما معتقد است نظام هستی را میشناسد و سلسله مراتب آنرا میتواند به شکلی دقیق! ترسیم کند.

از عظمت میراث فلسفی جهان اسلام نمیتوان چشم پوشید اما مرگ در لباس عروسی! عاقبت تلخی است که بر سر این میراث عظیم آمده است. در کالبد کلمات خود شهید شده است فلسفه باشکوه اسلامی!… (البته خیلی دردناک و مشکوک است!)
با دوستی از فلسفه خواندگان بحثی داشتیم در همین باب و ضرورت بازخوانی و بازفهمی متون فلسفی مان،… گفت و گویمان به جایی نمیرسید.
هر چند سوبژیکتویسم افراطی را که الان عملا جز پوچگرایان بدان قایل نیستند را نمیشود پذیرفت، اما ابژکتویسیم افراطی فلسفه اسلامی را هم نمیتوانم به هیچ وجه بپذیرم؛ هم دیگر توجیه فلسفی و عقلی ندارد و هم با قرآن سازگار نیست.
اتهام تفکیکی بودن به مشهدی ها خوب میچسبد ولی نیستم! تفکیکی ها اگرچه در اصل اعتراضشان به یکه تازی های عقل بیراه نمیگویند اما نظریه جایگزین قابل قبولی ارائه نداده اند و دم و دستگاهشان پر از حرفهای نکاویده و نسنجیده است و دستشان حتی به دامن فلسفه اسلامی نمیرسد.

خلاصه به عنوان طلاب اسلام، در این دنیای دیگرگون، اگر به این دیگرگونی علم نداشته باشیم و جای خودمان را در این بلبشو نیابیم نه دین برایمان خواهد ماند نه دنیا!

 پ.ن:
فلسفه تنها رشته ایست که تخصص سرش نمیشود!

 

الله اعلم وعلیه فلیتوکل المتوکلون


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...