ما که جوونی نکردیم!
این جمله را خیلی زیاد میشنوم از جوانهامون. بخصوص این روزها که دارند با هموطنان خود اعلام همبستگی میکنند… این جمله را هم میگویند!
چرا این حس را دارند؟ آیا واقعا جوانی شان چیزی کم داشته؟
چیزی که من در نظریات فرهنگی اجتماعی حوزه( که منبع تغذیه جمهوری اسلامی است) میبینم و شاید ریشه جوی است که در جامعه درست کرده ایم و این احساس در جوانهای ما را باعث شده… این است که ما در مطالعاتمان بین امر جنسی و امر اجتماعی تجرید نکردیم! و با هر گونه کنش اجتماعی بین دو جنس از ترس جنسی شدنشان و آسیب به عفاف زاویه پیدا کردیم. نگذاشتیم جوانها یک حیات اجتماعی طبیعی در کنار هم جنس و غیر همجنس تجربه کنند و «آزادی» را در کنشهای خودشان حس کنند و مدام حس کردند کسی میخواهد جلوی آنها را بگیرد و بین آنها مرز بکشد…
به نظرم ما مفهومشناسی دقیقی روی آموزه های دینی مان انجام ندادیم و با باسکول رفتیم برای وزن کردن ذره های طلا و الماس!
جنایت اسرائیل جوانهای ما را به آغوشمان بازگرداند… محض رضای خدا یکی ساختار مفهومی حیات مومنانه را بازشناسی کند پیش از آنکه دوباره جگرگوشه هایمان را «دیگری» بیابیم و جوانی شان را تلخ کنیم.

فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب