21
خرداد

ضرورت بازخوانی متون

یکی از ضرورتهایی که الان در حوزه حس میشود، ضرورت بازخوانی متون است.
متاسفانه حرکتها و مبحثهای علمی زیادی در تاریخ اندیشه اسلامی عقیم مانده و رها شده اند. بعضی از انها گاهی شاهکارهای شناختی بشر بوده اند.
به هر حال الان، با انبوهی از متون در گنجه خاک خورده مواجهیم که اصلا مورد توجه در خور قرار نگرفته اند. حتی آن متونی که ظاهرا مورد اقبال و توجه بوده اند گاه در حد روخوانی کردن، شرح کردن و تدریس کردن مورد ملاطفت قرار داشته اند، که هیچ یک از سنخ شناخت و بازآفرینی، که ضرورت زنده ماندن یک میراث فکری است، نیستند.
چیزی که میتواند این میراث را به نطق وادارد، بازخوانی این متون است. بازخوانی به معنای باز فهمی به زبان زنده ی علمی روز!
این بازخوانی، به طور طبیعی منجر به تداوم بحثها و حرکتهای ناتمام اندیشمندان گذشته خواهد شد.
خیلی از کتب سنتی ما که حتی برای تدریس در حوزه گذاشته شده اند، نیازمند بازفهمی هستند و این کاری نیست که با ترجمه و شرح و توضیح و تلخیص و…. حاصل آید. باید داده های این متون استخراج و فراوری شود این کار یک پدیده منطقی معرفتی است.

یکی از حوزه هایی که در این زمینه بسیار علاقمندم خودم روزی به ان بپردازم، بازفهمی برخی مقوله بندی ها و برخی مفردات منطقی فلسفی مان است که گاه بسیار راهگشا و سودمند است.

وعلی الله فلیتوکل المتوکلون


free b2evolution skin
18
خرداد

جهان دیگرگون

شاید بیش از یک قرن است که فلاسفه دیگر جهان و انسان و هستی را مثل قبل نمیبینند. 
جهان علم امروز کلام کوانتومی است! حتی علوم انسانی.
«تمایز» هایی که بشر قدیم برای آنچه تجربه میکرد و میفهمید، شناسایی کرده بود همه بر باد رفته است و یک کل ترسناک جلوی چشمش قد علم کرده است.

بشر امروز هستی را اولا فقط معطوف به قوه شناخت خود و ثانیا کلافی در هم پییچیده میتواند بفهمد که بنیاد آن بر ترابط و رابطه است و اساسا هستی «برای انسان» همین ترابط و رابطه است!

از همه مهمتر چند قرنی است عقل بشر به خودش آمده است و از عجز و ناتوانی خودش به وحشت افتاده است.
اما هنوز فلسفه اسلامی ما معتقد است نظام هستی را میشناسد و سلسله مراتب آنرا میتواند به شکلی دقیق! ترسیم کند.

از عظمت میراث فلسفی جهان اسلام نمیتوان چشم پوشید اما مرگ در لباس عروسی! عاقبت تلخی است که بر سر این میراث عظیم آمده است. در کالبد کلمات خود شهید شده است فلسفه باشکوه اسلامی!… (البته خیلی دردناک و مشکوک است!)
با دوستی از فلسفه خواندگان بحثی داشتیم در همین باب و ضرورت بازخوانی و بازفهمی متون فلسفی مان،… گفت و گویمان به جایی نمیرسید.
هر چند سوبژیکتویسم افراطی را که الان عملا جز پوچگرایان بدان قایل نیستند را نمیشود پذیرفت، اما ابژکتویسیم افراطی فلسفه اسلامی را هم نمیتوانم به هیچ وجه بپذیرم؛ هم دیگر توجیه فلسفی و عقلی ندارد و هم با قرآن سازگار نیست.
اتهام تفکیکی بودن به مشهدی ها خوب میچسبد ولی نیستم! تفکیکی ها اگرچه در اصل اعتراضشان به یکه تازی های عقل بیراه نمیگویند اما نظریه جایگزین قابل قبولی ارائه نداده اند و دم و دستگاهشان پر از حرفهای نکاویده و نسنجیده است و دستشان حتی به دامن فلسفه اسلامی نمیرسد.

خلاصه به عنوان طلاب اسلام، در این دنیای دیگرگون، اگر به این دیگرگونی علم نداشته باشیم و جای خودمان را در این بلبشو نیابیم نه دین برایمان خواهد ماند نه دنیا!

 پ.ن:
فلسفه تنها رشته ایست که تخصص سرش نمیشود!

 

الله اعلم وعلیه فلیتوکل المتوکلون


free b2evolution skin
17
خرداد

رنج دقت

این اعتراض که «چرا اینقدر به کلمات گیر میدهی!» یکی از پربسامدترین محتوای تعامل من با اساتید و هم دوره ای هایم حتی در دوران دکتری بوده است و برایم خیلی آشناست. 
این جمله ساده بیانگر این است که دانشجو و طلبه ما و حتی گاهی اساتید طاقت دقتهای نظری را ندارند و حتی با آن آشنا نیستند. کلمات و اصطلاحات محمل مفاهیم و اندیشه ها هستند و آنچه پشت این صورتهای رنگ و وارنگ پنهانند موضوع اصلی بحث و بررسی های ما در جوامع علمی مان است اگر نخواهیم در انها دقت و تامل و سختگیری کنیم دقیقا منظور از کار علمی چیست؟

«الفاظ و کلمات را رها کنیم و به محتوایشان بچسبیم؟» این جمله سوالی به شکل خبری توسط یکی از اساتیدم در اعتراض به سوالهای مکررم در کلاس گفته شد و بر رنج سوالهای بی سرانجامم افزود.
مساله چیست؟ از چه تشکیل شده است؟ و آیا یک کنش علمی چیزی جز تعامل با مسایل و اجزاء آنهاست؟
خب پس  چرا واژه ها و اصطلاحات که محمل عناصر اصلی مسایل هستند، بی اهمیت جلوه داده میشوند به بهانه اینکه لفظند!؟
شاید برای شما که یک طلبه سر به زیر و ارام بوده اید هیچ وقت این مشکل رخ  ننموده باشد اما بر سر طلبه ی شلوغی مثل من این پتک سنگین همواره فرود آمده است.
نتیجه تلاشهای این قبیل پتکها مخلوطی از سره و ناسره در پژوهشهای ماست؛ الفاظ و کلمات مد میشوند و بی کاوش و سنجش روی بورس پژوهش قرار میگیرند!… و وقتی کمی دقت به خرج میدهی چیزی که پیدا نمیکنی پردازش فنی و دقیق روی آنهاست.
یکی از پر دردسرترین این کلمات «زن» است. در پستهای قبل هم گفتم که این کلمه چه رقصی نموده میانه میدان بی آنکه کسی مچش را بگیرد و بگوید چیستی؟

الله اعلم و علیه نتوکل


free b2evolution skin
13
خرداد

بتهای خوب بتهای بد

چند وقت پیش گفتگویی داشتم با یکی از پزوهشگران حوزه، در باب دانش تاریخ انگاره (ایده، فکر، اندیشه و…). من از نقش فوکو در نسج و تکوین این دانش میگفتم که تغییر رنگ رخسار دوست گرامی مرا به توقف واداشت. گفت: (عین عباراتش:) «نمیدانستم فوکو در تاریخ انگاره نقش داشته … پس تاریخ انگاره هم مشکل داره!»

خیلی جا خوردم ولی واقعیت این است که هیچ جای تعجب نداشت، ذهن هایی که از شخصیتها و اساتید خود بت میسازند از شخصیتهای مخالفشان هم بت میسازند فقط این بتها شایسته پرستشند و آن بتها لایق خورد شدن! 
متاسفانه فضای علمی ما میدان ستیز بتهای مثبت و منفی است نه جولانگه نظریات و سنتزهای تاریخ ساز علمی… البته اسم علم بر این فضا سنگینی میکند، فضای تعلیم و تعلم بگوییم به اصابت نزدیکتر است.


free b2evolution skin
8
خرداد

تربیت فرزند وظیفه/حقِ پدر یا مادر؟

به بهانه ارتباط پدر و دختر، در رویدادی که پزوهشکده زن و خانواده حوزه به انجام رسانده است، پاشنه آشیل مقوله تربیت در فقه اسلامی توسط برخی از اساتید مطرح شده است. و بعضی از دوستان از گوشه و کنار در موردش با من صحبت میکنند. گویا برخی احکام فقهی زیرآبی رفته که مدتهاست فعالین فرهنگی عرصه زنان نمیخواهند صدایش دربیاد، به روی آب آمده اند.

اینکه تربیت فرزندان اولا حق است یا وظیفه و ثانیا برای پدر است یا مادر!؟

در احکام فقهی داریم که تربیت فرزندان حق پدر است و مادر حقی در این مورد ندارد!

یکی از بزرگواران در جمعی که مملو بوده است از بانوان معلم، همین حکم را به شکل تحریک کننده ای مطرح کرده و فرموده اند: مادر فقط در صورت تفویض پدر اجازه دخالت در تربیت فرزندان را دارد! 
مثل اینکه یادشان رفته است که تمام حرفهای ناسازی که در مورد زن در میراث مسلمانان داشتیم را با این بیان که «از دامن زن مرد به معراج میرود» از دل بانوان درآورده بودیم…

نمیدانم الان دانسته یا ندانسته دارند هر چه در آشتی زنان و دین رشته بودند را پنبه میکنند! هر چند شک دارم اما امیدوارم ندانسته باشد!

 

الله اعلم و علیه نتوکل…


free b2evolution skin
5
خرداد

زخم کاری...

چندین سال است چیزی به نام رشته ی «مطالعات اسلامی زن و خانواده» در حوزه علمیه خواهران تاسیس شده است.

شخصا از اول ورود به اموزش عالی (چه حوزه چه دانشگاه) تمام دغدعه ام مطالعه در ارتباط با زنان و خانواده بوده اما هیچ وقت نتوانستم رشته مطالعات زنان را به عنوان رشته ام بپذیرم. مشکلم همیشه با بلاتکلیفی  مقوله تخصص در این دم و دستگاه بود. لذا در حوزه دوره ای فلسفه و دوره ای فقه خواندم و در دانشگاه علوم قرآن و حدیث، و در تمام این دوران موضوع مطالعه ام مساله جنسیت بوده است.

وقتی رشته مطالعات زنان با یک تغییراتی در عنوان و اضافه کردن وصف اسلامی در حوزه به عنوان رشته تاسیس شد، از طرفی خوشحال شدم که به این زمینه توجه شده است و از سویی وحشت کردم از بی دقتی نظری ای که در پیشانی این عنوان پیداست.

در دانشگاه رشته «مطالعات زنان» از مقطع کارشناسی تا دکتری داشتیم و ماحصل ضعیف و ناکارآمدش را یک دهه نگذشته به خوبی مشاهده کردیم.

حالا در حوزه رشته «مطالعات اسلامی زن و خانواده» ایجاد کرده اند. آن مشکل یتم تخصص در رشته دانشگاهی اینجا هم هست باضافه یک مشکل منطقی جدی و بزرگتر. کلی طبیعی زن! ابژه شناسایی این رشته است.

مطالعه زنان به عنوان یک مجموعه متعین از زنان، هیچ مشکل منطقی ای ندارد و علوم اجتماعی متکفل مطالعه ان هستند. اما از منظر منطق «زن» موضوع علم قرار نمیگیرد زیرا کلی طبیعی و امری نامتعین و ذهنی است. زنان نیز که ابژه علوم اجتماعی است نه الهیات! الهیات میتواند از یافته های علوم اجتماعی استفاده کند و در سامانه الهیاتی خود آنها را به کار بگیرد. لذا وصف اسلامیت نیز این وسط معلوم نیست دقیقا چیست!

این است که علاوه بر بدبختی تخصص و ابهام منطقی اسلامیت مسایل، بحران روش در میان طلاب این رشته بیداد میکند و طلبه ها همه میافتند دنبال طراحی پرسشنامه و تحلیل ناقص امار و رگرسیون گرفتن و… عملا پژوهشگران بی تخصص علوم اجتماعی میشوند، که اساسا معلوم نیست چه داده ای را مربوط به اسلام! استخراج خواهند کرد. تا کنون چندین بار بعد از گفتگو با یکی از طلاب با استعداد این رشته، با خودم نشسته ام گریه کرده ام!…  بماند.

وضعیت رشته مطالعات اسلامی زن و خانواده در حوزه اسفناک است. هم موجب اتلاف عمر و استعداد جماعت عظیمی از طلاب مستعد و خوش دغدغه شده است و هم به فربه کردن نسنجیدگی های منطقی تعریف این رشته انجامیده است.

علمای ما پیش از هر بحثی اول ماهیت و وابستگی  مساله را مشخص میکردند و برای این امر ماهیت و قلمرو دانش مورد نظر را به خوبی شناسایی میکردند و به تعبیر سنتی، رؤوس ثمانیه را در مورد هر قلمرو دانشی با وسواس و دقت طرح و بررسی میکردند.  متاسفانه وقتی رشته مطالعات زن و خانواده را آوردند از هیچیک از ان رؤوس نپرسیدند حتی ابژه شناسایی را به خوبی تعریف نکردند.

شخصا به نظرم هیجان مبارزه با فمنیسم چشم دقت نظری بزرگواران دست اندر کار را کور کرده است وگرنه قطعا اهل علم و فضل بسیاری در این کار حضور داشته اند.

رشته مطالعات زنان در علوم اجتماعی یک حوزه ی میانرشته ای محسوب میشود و ارتباط ان با الهیات به طریق اولی میان رشته ای و حتی فرارشته ای است و فقط پس از حصول تخصص در یک شاخه کلیدی موثر در مسایل، قابل پیگیری است. اما متاسفانه ما از کارشناسی رشته مطالعات زنان درس میدهیم!! و الان موجی از دکتر های مطالعات زنان داریم که فقط کشکولی از نظریات در مورد زنان هستند و قادر به اجتهاد و نظریه پردازی در هیچ حوزه تخصصی ای نیستند. این مصیبت کوچکی نیست.

وقتی آثار این بنده های خدا را میبینم به وضوح درمیابم که در هیچ کدام از شقوق بحثشان تخصص کافی ندارند و در همه جوانب مساله از منابع دست چندم تغذیه میکنند.

گاهی ارزو میکنم کاش در آن دوره طلایی به دنیا می آمدم که طلاب دور هم مینشستند و تازه ترین اتفاقهای شناختی بشر بینشان رقم میخورد. بعدش زود آرزویم را پس میگیرم چون احتمالا با شرایطی که زنان در ان دوران داشتند، من هم آنموقع نهایتا بانویی در پشت صحنه زندگی یکی از آن طلاب میبودم که در حسرت شرکت در آن جلسات شورانگیز میسوختم!… بماند.

نیاز به متخصصین رشته های مختلف علوم اسلامی داریم که مساله جنسیت و خانواده را در اسلام به دقت واکاوی کنند…. و افسوس که ساختاری اکنون حکومت میکند که حصول چنین چیزی جز به خون جگر اهل پژوهش نمیشود!

رشته «مطالعات اسلامی زن و خانواده» را در حال حاضر چیزی جز یک زخم کاری بر تن حوزه علمیه نمیتوانم بنامم.

و الله اعلم
و علیه فلیتوکل المتوکلون


free b2evolution skin
30
اردیبهشت

امکانات آنلاین پژوهشی

هنوز خیلی از طلاب خیلی از اقدامات پژوهشی شان را دستی و پرتکلف انجام میدهند. خیلیها هم اساسا به مقوله روش توجه ندارند و اهمیتی به ابزارهای کارشان نمیدهند…. البته متاسفانه

امروزه امکانات پزوهشی گسترده ای به صورت رایگان و آنلاین در دسترس است. بخصوص مرکز نور به تازگی تمام خدماتش را به صورت آنلاین ارائه میکند که بسیار کار را راحت کرده است.
علاوه بر نرم افزارهایی که در ابرنور کاملا در دسترس قرار گرفته است و با حق اشتراک بسیار ناچیز در دسترس است؛ ابزارهای رایگان بسیار عالی دیگری نیز در اختیار گذاشته است.

دو تا از پرکاربردترینها و کارراه اندازترین ها دو پایگاه جامع قران و جامع حدیث است. البته کاش جامع حدیث را اسمش را جامع الاحادیث نمیگذاشتند که با نرم افزار جامع الحادیث اشتباه نشود. جوامع حدیثی آنلاین و رایگان  اهل سنت نيز در دسترس است از جمله الدرر السنیة يا المنصة یا الدلیل الی السنة النبویة این سامانه ها امکان تطبیق و مقایسه متون حدیثی را گاه به شکل خیلی پیشرفته مطابق با روشهای مرسوم اهل سنت در اختیار میگذارد.

برایم جالب است که تفاوتهای فنی علوم حدیثی شیعه و اهل سنت و تفاوتهای فرهنگ علمی این دو قطب جهان اسلام در پایگاههایشان کاملا مشهود است، لذا یک کم باید اهل فن باشید تا استفاده کامل را از امکانات ببرید.

اینها که گفتم ساده ترین امکانات موجود است، تقریبا هر نوع پژوهشی بخواهید امروزه انجام بدهید امکانات بسیار گسترده ای برایش فراهم است….. دیگر توجیهی برای هییییچ کم کاری ای نیست!

و علی الله فلیتوکل المتوکلون!


free b2evolution skin
28
اردیبهشت

الزبان وماالزبان!

یکی از بزرگترین نقدهایی که به تاریخ فلسفه پیشا مدرن وارد است، غفلت از زبان است. از همان لحظه ای که جناب افلاطون با نظریه مثل مدعی شناسایی حقیقت شد و ان حقیقت جایی خارج از «حتی» دسترس زبان بود، و بعدش که ارسطو هستی را به جوهر و ناجوهر تقسیم کرد و بعدش در انقلابی که ابن سینا با تمیز وجود از ماهیت رقم زد …. زبان  جایی در ناکجا آباد ذهن فلسفی گم بود!…. نه بلکه بشر در زبان گم بود!

فلاسفه ی غرب با تمام افراطهایشان در نقد گذشته، و با تمام نتایج نامربوطی که از نظریاتشان در حیات بشری گرفته شد، یک کار ارزشمند کردند و آن دیدن موجودیت «زبان» بود. نبوغ عقلی یونان با نبوغ فلاسفه مسلمان به سرحدات شناخت بدون زبان دست یافت و نوابغی چون کانت بنیادهای این ذهن محوری یکسره را لرزاندند و امروز در جایی ایستاده ایم که بشر به یک کلاف در هم پیچیده از ذهن و عین و زبان دست یافته است!

جالب است که برخلاف دیگر متون مقدس، تمام این تلاشها و ستیزها، در قرآن به شکل شگفت انگیزی آرام میگیرد، دست این آشوبها گویا به این متن نمیرسد! 

آن موقع که خیلی شوق فلسفه داشتم، خیلی برایم جالب بود که مفهوم «کنه» را تبارشناسی کنم و تا حدودی هم ناخونک زدم. اینکه بشر قادر به رسیدن به کنه حقیقت نیست از مفروضات برخی اموزه های دینی است و به  نظرم قرآن در جای جای آیات الهی به این امر گوشزد میکند. این به  نظرم بزرگترین ادعای معرفتشناختی قران است، که قوای شناختی بشر برای رسیدن به کنه طراحی نشده است! اما این کنه چیست و… بماند.
این ادعا با فلسفه ی غرب خیلی خیلی بیشتر همسواست تا فلسفه ی اسلامی.

به نظرم فلسفه ی اسلامی اسیر یک ابژکتیو افراطی است که نمیگذراد به نقد قوه ی عقل و شناخت بشر بپردازد و همین است که در کلمات و محصولات زبانی میراث خود اسیر مانده است و قادر به بازشناسی عقل و زبان و فراشد این دو نیست!…. که اگر میبود شناخت قرآن مسیر بسیار متفاوتی میپیمود.
ملاصدرا نه خودش و نه اندیشه اش بلکه کلمات و جملاتش در فلسفه ی اسلامی کنونی موجود است وگرنه اگر اندیشه او همانگونه جوال و پویا در خلفش زنده میماند، ملاصدرا نابغه ای بود که میتوانست با هگل درافتد و آن کل تاریخی هگلی را به چیزی از سنخ حقیقت الهی گسیل کند!…  و خیلی زودتر از پساساختگراها به موجودیت دهشتناک زبان پی ببرد همان موجودیت پیچیده ای که اساسا بر دوگانه ی «وحدت و کثرت» حکومت میکند.

به نظرم شاید بزرگترین شاگرد ملاصدرا هگل باشد!….. بماند!

زبان، و شناسایی این بعد پیچیده و بنیادین انسان، پاشنه آشیل تقریبا همه ی پژوهشهای کنونی بشر است. 
و معجزه ی رسول خاتم(ص) یک پدیده ی زبانی است! جز این بود اسلام قرنها پیش تمام شده بود!

تمام دانسته هایم را کنار گذاشته ام و مجنون وار، منتظرم در این بلبشو، ناگه مشعل قرآن برافروزد و چیزهایی دیده شود که پرده از تمام تاریخ ذهن بشر فرو افتد و بشر به احترام قرآن تمام قد بایستد!

والله أعلم و علیه فلیتوکل المتوکلون!

 

پ.ن:
اینها را گفتم که بگویم، پژوهشهای زبانشناختی در باب قرآن را دریابیم!


free b2evolution skin
21
اردیبهشت

مرکز پربرکت نور

اولین باری که نام مرکز نور را شنیدم مربوط به حدود 20 سال پیش بود. نرم افزار جامع الاحادیث و جامع التفاسیر رو عرضه کرده بودند و من آنقدر شگفت زده بودم که ساعتها پای این دو نرم افزار لابلای کتابهایی که در خواب نمیدیدم همه شان را یکجا دم دست داشته باشم میچرخیدم!
از آنروز تا الان اگر نرم افزارهای نور را از من بگیرند حس میکنم رگ گردنم را زده اند!
این روزها با شگفتانه ی دیگری از این مجموعه واقعا ارزشمند و بی نظیر مواجه شده ام. مدتهاست برای بسیاری پژوهشهایم با نرم افزارهای زبانشناسی پیکره ای (1) درگیر هستم و یکی از بزرگترین مشکلاتم عدم وجود پیکره های درست و درمان و فیلتر شده برای پژوهشهایم بوده است.
برای آمایش ساخت جنسیتی زبان قران که نتیجه اش طبقه بندی جنس زبانی در زبان عربی شد، فراهم کردن پیکره های مورد نیاز بیش از خود پژوهشم وقت برد. و فاجعه اینجاست که بعد از سوختن هارد لپتاپم متاسفانه این فایلها بازگردانده نشدند! بماند!

با خودم گفتم قطعا مرکز نور باید پیکره های قرانی و حدیثی مورد نیاز بسیاری نرم افزارهایش را بتواند در اختیار بگذارد. و قطعا پیکره های متنوعی باید تولید کرده باشد. تماس گرفتم و با استقبال مجموعه مواجه شدم! حتی پیکره های قرانی را رایگان در اختیار پژوهشگران میگذارند و در حال آماده سازی پیکرههای مختلف برای پژوهشگران هستند. قرار شد پروژه ی حدیثی گروه را با اتکا به پیکره های موجود در مجموعه نور آغاز کنیم. هنوز مختصات پیکره ها را ندیده ام اما قطعا از مواد خامی که الان موجود است چندین قدم به مواد مورد نیاز ما نزدیکترند.
کاش ارتباطات کافی بین مراکر پژوهشی بود که وقتی یک پیکره با مختصات ویژه برای پژوهشهای زبانی متون دینی در مرکزی تولید میشود بقیه مراکز مطلع باشند و در وقت پژوهش ممکلت صرفه جویی شود.


خدا به بانیان و دست اندرکاران این مجموعه بسیار پربرکت طول عمر و برکت و توفیق بدهد و هر روز شاهد گسترش امکانات پژوهشی و تسهیلگر مطالعات اسلامی در این مرکز باشیم.

 

و علی الله فلیتوکل المتوکلون

 

 

پ.ن:
 1) یکی از سامانه های آنلاین و رایگان زبانشناسی پیکره ای که برای پژوهشهای زبانشناختی قرانی و حدیثی  میتواند مفید واقع شود وینت تولز است. به نظرم ورد اسمیت خیلی بهتر است اما با توجه به قیمت گران و عدم دسترسی از ایران برای خرید، فعلا همین سامانه های آنلاین به صرفه ترند. نرم افزار لنکسباکس هم بد نیست هرچند امکانات ویژوآلش به وینت نمیرسد.


free b2evolution skin
30
فروردین

اهمیت مقوله بندی و طبقه بندی در فهم

یک مقاله ای در زمینه طبقه بندی جنس زبانی در قرآن چاپ کرده ام که تا الان هر کس  در موردش با من صحبت کرده، پرسیده خب که چی؟!
این «خب که چی؟» دقیقا از سنخ همان درد عمیقی است که در پست قبل گفتم.

اساسا شناخت در ذهن ما با مقوله بندی داشته های ذهنی شروع میشود. ما مفری از این موضوع نداریم. ساخت جنسیتی زبان قرآن به عنوان ابزار بیان الهی، نیز نیازمند شناسایی است و اولین قدم مقوله بندی هایی است که داریم. 

تا کنون در مورد «جنس» در زبان عربی، که طبقه بندی آن، همان مقوله بندی مورد نیاز مطالعه ی جنسیتی زبان قران را به دست میدهد، یک طبقه بندی قابل قبول برای کاربرد در معناشناسی و تفسیر قرآن ارائه نشده است. لذا من در رساله دکتری ام به ارائه ی یک طبقه بندی نشانه شناختی نوین دست زدم و مدعی هستم که این مقوله بندی جدید، ارتباطات فرازبانی (شناختی/ اجتماعی) قرآن را در مساله جنسیت در دسترس قرار میدهد و ساز و  کار آن را نیز بررسی کردم. این امر فهم و تفسیر جنسیت در قرآن را تسهیل و ممکن خواهد ساخت.

سلسله مقالاتی را نیز پیش بینی کرده ام که نتایج رساله را به تدریج چاپ کنم. الحمدلله قسمت اول که طبقه بندی است چاپ شد. و مقالات بعدی نیز در مسیر چاپ هستند.

امیدوارم که لااقل در ادامه این مقالات بتوانند اهمیت و کارآمدی طبقه بندی را در فهم جنسیتی قرآن و حدیث نشان دهند.

در حالی که اهمیت مقوله بندی در همه دانشها بسیار مورد توجه است در حوزه علمیه و مطالعات اسلامی، هنوز واکنشهایی که دریافت کرده ام نشان از غریب بودن بحث است. 

 

وعلی الله فلیتوکل المتوکلون

 

 


free b2evolution skin