12
شهریور

ایمان دیجیتال، رؤیای ممکن!

دیروز کتابی بسیار خلاصه و پربار و دقیق و دلنشین از بانو «منا صلواتی» را میخواندم تحت عنوان «تربیت دینی در فضای مجازی».
یک عبارت بسیار دلنشین که تا عمق وجودم نفوذ کرد در اوراق پایانی کتاب آمده بود: «سخن آخر: ایمان دیجیتال، رؤیای ممکن!»
نویسنده کتاب یک دبیر پرورشی دلسوز در شهر سنندج است که طلبه هم نبوده اما کار ما طلبه ها را بهتر از خودمان انجام میدهد!
کتاب بسیار خلاصه وار و کلیدی سخن گفته است و برای قشرهای مختلفی قابل استفاده است.

 

پ.ن: 
1- این کتاب که توسط انتشارات دیار علویان  چاپ شده است هنوز وارد بازار نشده است و من متن کتاب را از نویسنده دوست داشتنی اش گرفته ام.
2- به همه مبلغین، فعالین فرهنگی، مربیان تربیتی و حتی پدر و مادرها پیشنهاد میکنم مترصد باشند به محض ورود به بازار این کتاب خلاصه و مفید رو تهیه کنند.


free b2evolution skin
6
شهریور

الهیات اسلامی!؟

کلمه الهیات تاریخ شلوغ پلوغی داشته است. امروز اما به نظرم میرسد در نقطه ی عطفی از معنای آن در جهان اسلام به سر میبریم.
شاید زمانی که وزارت علوم ایران، رشته های دانشگاهی را طبقه بندی میکرد از روی یک گرته برداری تمام علوم مرتبط با سنت اسلامی را تحت عنوان الهیات طبقه بندی کرد. اما امروزه به نظرم میرسد ذهن علمی جهان اسلام به مرحله ای از نیاز به وحدت نظری و روش شناختی بین دانشهای اسلامی رسیده است که واژه ای برای یک اسلام شناسی موحد را  مزمزه میکند. و به نظرم این کلمه الهیات اسلامی خواهد بود.
فقه، کلام، فلسفه اسلامی، تفسیر، حدیث، اخلاق اسلامی، عرفان …. همه این رشته ها الان دارند به نحوی از متن دینی داده هایی را بیرون میکشند و تحت عنوان آموزه های اسلامی ارائه میکنند اما هییییچ روش شناسی درست درمان منقحی بر این تکه های جدا افتاده حکومت نمیکند. حتی در برخی مواقع تعارض و تناقض و تضاد بینشان وجود دارد. بخصوص بین فقه و دیگر عرصه ها گسست فاحشی و جود دارد. 
اوضاع به شکلی است که اسلام ارائه شده توسط ممحضین در فقه با ممحضین در فلسفه با ممحضین در کلام و ممحضین در تفسیر و اهل حدیث و  اهل عرفان و…. به شکل محسوسی متفاوت است و گاه عوام را به شک و شبهه های خانمان برانداز دچار میکند.
تازگیها هم تازه نفسهایی از راه رسیده اند و از مطالعات اسلامی سخن میگویند و به دنبال همان روش مندی موحد علمی هستند و معترفم که من هم شخصا همدلی هایی با این قشر دارم.
اما به  نظر میرسد از درون اتفاقی باید بیفتد و یک همگرایی در میان این تکه پاره های شناختی جهان اسلام شکل بگیرد. و گمان میبرم آنگاه الهیات اسلامی به معنای نوینی متولد خواهد شد!

والله اعلم و علیه نتوکل!


free b2evolution skin
30
تیر

اجتهاد یا پژوهش مساله این است!

در پست قبل یکی از مهمترین تعارضات بنیادین حوزه و دانشگاه را دو سنت متخاصم «اجتهاد» در حوزه و «پژوهش» در دانشگاه دانستم.
میخواهم از این حرفم دفاعی کنم.
سنت اجتهاد، و نه معنای لغوی اش، از یک ملکه ای سخن میگوید که چیزی شبیه یک قوه ارتکازی ذهنی است که در سالها تلمذ و تتبع در فرد طلبه بوجود می آید. همه ما طلبه ها در بزنگاههای جوشش سوالاتمان با این پتک گران مواجه شده ایم که حالا حالاها باید تلمذ کنی تا پاسخ این سوالها را بتوانی پیدا کنی!… و من همیشه در برابر این پتک گران پرسشم این بوده اولا آن موقع که دیگر جان سوال پرسیدن ندارم… ثانیا پرسش چیست؟ آیا چیزی جز یک پدیده ی منطقی است و آیا یافتن پاسخ آن طی یک فرایند منطقی نیست؟ خب این فرایند منطقی را تصویر کنید لااقل که به لحاظ مفهومی معلوم شود چه مسیری باید طی شود!… اما گویا همه ی فرایند یک چیز ارتکازی است که سینه به سینه از اساتید به طلابشان منتقل میشود و سالها زمان میبرد تا طلبه آنرا دریافت کند! خودش توصیف پذیر نیست!
در مقابل در دانشگاه، هنوز الفبای یک دانش را برایمان نگفته اند میخواهند در مرز دانش بایستیم و در باب مسایل زنده ی آن علم بنیندیشیم، هر چند این مورد کمی با روحیه پرسشگر و پرجوش و خروش من بیشتر جور در می آید اما به نظرم این هم یک مشکل منطقی دارد. داده های اولیه ای باید در فرد باشد تا اساسا پرسش ممکن شود؟؟… این است که در دانشگاه پایان نامه های ارشد و یا حتی دکتری را میبینیم که یک عنوان قلمبه رویش است اما وقتی واردش میشوی با دست و پای گچ گرفته یک ذهن گیج مواجه میشوی!
در حوزه زمان برای کسب یک ملکه توصیف ناپذیر و ارتکازی به باد میرود و حاصلی جز رکود و اتلاف عمر و استعداد طلاب مستعد ندارد؛ برعکس در دانشگاه زمان برای گیجی های نابهنگام در زمینهای ناآشنا بر باد میرود و ماحصلی جز گرته برداری های عجولانه و سطحی از دانشهای غربی به بار نمی آورد.
در حوزه اتوریته ی استاد در عمری است که پای دود چراغ صرف کرده و پیش آن استاد و این استاد تلمذ کرده و در دانشگاه کلمات قلمبه سلمبه ای که نظریات پرطمطراق غربی را نمایندگی میکنند. 
هر کدام از این دو عالم متفاوت برای خودشان اتوریته ای دارند گران که سخت میشود آنها را به چالش کشید.
هر چند، جان هر دو این سنتها (پژوهش و اجتهاد) ، فرایند های دانشی تولید علم است اما خود این مهم  مغفول مانده است و در هر دو، ساختارهای اجتماعی و ادبیات عرضه، حرف اول را میزند.
چگونه میتوان این دو سنت را به هم نزدیک کرد؟
چگونه میتوان در دانشگاه پژوهش اجتهادی خلق کرد و در حوزه برای پژوهش جایگاهی فراهم آورد؟

الله اعلم و علیه فلنتوکل


free b2evolution skin
29
تیر

اتحاد!

ما طلبه هایی که هم در حوزه و هم در دانشگاه زیسته ایم، چیزهایی را درک میکنیم که نه دانشگاهی ها و نه حوزوی های ممحض درک نمیکنند زخمی عمیق از جنس گسست و واگرایی. اتحاد حوزه و دانشگاه شاید خیلی آرمان زیبا و دست یافتنی به نظر برسد اما وقتی در بطن ماجرا قرار میگیری، گسستهای بنیادین این دو فضا گاهی آنقدر سنگین اند که کمر میشکنند.
تا الان حوزه با ترمیک شدن و سیستم اموزشی مشابه دانشگاه، شبیه دانشگاه شده و دانشگاه هم با گذاشتن دروس دینی و برنامه های فوق برنامه مذهبی و برخی دوره های معرفت افزایی سعی کرده است کمی حوزوی شود. اما آنچه مساله اصلی است یعنی «رویه های دانشی»  هییییییچ همسویی و همگرایی ای حاصل نکرده است و درد همچنان باقی است.
گویا فقط دانشجوها و طلبه های جوان و تازه کار قرار است با هم دوست و شبیه شوند و بزرگان حوزه و دانشگاه وقعی به یکدیگر نگذارند و هرکدام راه خود را بروند!
در جامعه علمی ما «پژوهش» از دانشگاه و «اجتهاد» از حوزه، دو رقیب و همآورد سرسخت یکدیگرند که تعارضاتشان جامعه علمی ما را در بزنگاههای مهم با ناکارآمدی مواجه ساخته است.
رفع این تعارضات چیزی دقیقا از سنخ تولید علم است که سالهاست مورد تاکید رهبر انقلاب است.
ناامیدی کفر است و سکون خیانت!….  پس به حول و قوه الهی نه ناامید میشویم و نه از پای می ایستیم.

الله اعلم و علیه نتوکل


free b2evolution skin
21
تیر

جسم فلسفه!

بحثهای مورد علاقه من همیشه جنبه پررنگ فلسفی داشته اند. و هر وقت به اهالی فلسفه در بابشان سر زدم با جسمی خشک و ضخم و تنومند و ناتوان از تحرک مواجه شدم.
با اینکه برخی از بزرگترین تحولات فلسفه  و منطق بشری در جهان اسلام رقم خورده است امروزه چیزی جز جسم برهه ای از تاریخ فلسفه در میانمان نمانده است. جسمی فربه اما بی جان!
برای برخی این حرف شاید خیلی گزنده و حتی خصمانه به نظر برسد، اما واقعیت این است که ما در کلام بزرگانمان  حبس کرده ایم ذهنشان را. و شاید حتی خفه شان کرده ایم؛ وگرنه اگر ملاصدرا امروز بود هرگز کتب خودش را درس نمیداد، بلکه به بی رحمانه ترین شکل آنها را نقد و بازخوانی میکرد!

خلاصه اینکه، هر مساله را که نگاه میکنم جای فلسفه ای چابک که بنیادها را برسازد و پیها درافکند در بنیاد آن خالی است…..

 

الله اعلم وعلیه فلیتوکل المتوکلون


free b2evolution skin
10
تیر

ضرورت تمایز امر اجتماعی از امر جنسی

چنانکه در چند پست قبل گفتم، معتقدم یکی از نقاط ضعفهای بسیار جدی ما در ساماندهی حیات مومنانه، عدم تجرید امر اجتماعی از امر جنسی است. این ضعف باعث شده است هر گونه کنش و یا حتی حضور اجتماعی در محیط عمومی بین دو جنس در مظان اتهام خدشه به عفت قرار بگیرد.

به نظرم راه برون رفت ما از گسست اجتماعی محسوسی که در جامعه زنانمان میبینیم، بازشناسی و تجرید این دو ساحت و بازسازی تئوری ایمان و تقوی بر اساس آن است. این امر میتواند ارزشهای پررنگ دیگری غیر از عفت را نیز در خط کشی های هویتی، دخیل کند و هویت مذهبی را از پوشش گرایی به نوعی رفتارگرایی سوق دهد و یک تصویر و ساخت اجتماعی متعادلتری از ایمان و تقوی فراهم آورد و بی آنکه از هیچ ارزش دینی دست بکشیم بر گسست نامیمون کنونی، که در سایه جنگ کمی فروکش کرده است، فائق آییم. 

فعلا در گام اول یعنی مرحله طرح مسئله ایم، باید تئوری تولید شود و سپس این تئوری ها به حیات جامعه تسری یابد!

 

الله اعلم
و علیه فلیتوکل المتوکلون

 


free b2evolution skin
2
تیر

نقش زنان در پیروزیهای این روزها

یکی از مهمترین عوامل همبستگی کنونی ایران که به شکل محسوسی دشمنان ایران اسلامی را به هم ریخته و نقشه هایشان را دگرگون ساخته است، وسعت و بصیرت زنان ایران و چشم پوشی از اختلافات داخلی در مواجهه با دشمن خارجی است.
به نظرم سالهاست مهمترین چالش ایران (که شواهد نشان میدهد مهمترین امید دشمن بوده است) ، گسست اجتماعی- فرهنگی جامعه ایران است که ذیل عنوان حجاب، بروز پیدا کرده است. اما در کمال حیرت این روزها پدیده شگفت انگیزی رقم خورده است… زنان ایران، بخصوص زنان معترض به حجاب اجباری، با ایستادن کنار سربازان وطن، نقشه شوم دشمن را برباد دادند!
به تک تک  دختران و زنان ایران زمین باید بالید که خواب قلدرهای جهان، دشمنان خدا و بشریت را آشفته ساختند.
اکنون وقت آن است که تئوری پردازان دلسوز حوزه و دانشگاه، برای روزهای پس از پیروزی فکری به حال آن گسست که موقتا چشم پوشی شده است کنند… این روزها خواهد گذشت و عده ای دوباره بر سر اختلاف باز خواهند گشت. امیدورام تا آن روز تئوری هایی برای حل بحران آماده شده باشد زیرا نمیشود چشم را برای همیشه پوشاند!
اعتدالیون هر دو جریان از اول هم سر جنگ نداشتند اما افراط گرایان حجاب و تفریط گرایان عریانی را چگونه بر سیر میز مذاکره خواهیم نشاند؟  این دو قشر هر دو فرزندان این کشورند که امروز هر دو تا پای جان برای وطن ایستاده اند و فردا کسی نمیتواند حقی  بیش از دیگری طلب کند… راه برون رفت میخواهیم!
دختران وطنم را دریابید.

اللهم انصر الحق علی الباطل
اللهم استخدمنا ولاتستبدلنا


free b2evolution skin
31
خرداد

ما که جوونی نکردیم!

این جمله را خیلی زیاد میشنوم از جوانهامون. بخصوص این روزها که دارند با هموطنان خود اعلام همبستگی میکنند… این جمله را هم میگویند!

چرا این حس را  دارند؟ آیا واقعا جوانی شان چیزی کم داشته؟
چیزی که من در نظریات فرهنگی اجتماعی حوزه( که منبع تغذیه جمهوری اسلامی است) میبینم و شاید ریشه جوی است که در جامعه درست کرده ایم و این احساس در جوانهای ما را باعث شده… این است که ما در مطالعاتمان بین امر جنسی و امر اجتماعی تجرید نکردیم! و با هر گونه کنش اجتماعی بین دو جنس از ترس جنسی شدنشان و آسیب به عفاف زاویه پیدا کردیم. نگذاشتیم جوانها یک حیات اجتماعی طبیعی در کنار هم جنس و غیر همجنس تجربه کنند و «آزادی» را در کنشهای خودشان حس کنند و مدام حس کردند کسی میخواهد جلوی آنها را بگیرد و بین آنها مرز بکشد…
به نظرم ما مفهومشناسی دقیقی روی آموزه های دینی مان انجام ندادیم و با باسکول رفتیم برای وزن کردن ذره های طلا و الماس!

جنایت اسرائیل جوانهای ما را به آغوشمان بازگرداند… محض رضای خدا یکی ساختار مفهومی حیات مومنانه را بازشناسی کند پیش از آنکه دوباره جگرگوشه هایمان را «دیگری» بیابیم و جوانی شان را تلخ کنیم.


free b2evolution skin
29
خرداد

آیا فتنه ی وهابیت شکست خورده است؟

چهره ای که نظام حکومتی و فرهنگی وهابیت در جهان اهل سنت از ایران ساخته بود، فرو ریخته است و جهان عرب در شوک این خدعه تاریخی است. جوانان عرب بی مهابا خود را از این قفس تاریخی رها کرده اند به سوی یک اسلام مشترک بین اهل سنت و شیعه پیش میروند اما مسنتر ها در سوگ عمری نشسته اند که ایران را حلیف اسرائیل میدانستند!
بزرگترین نتیجه این جهاد بزرگ ملت ایران، فروافتادن نقاب وهابیت است و این نقاب چون فرو افتاد آزادی فلسطین نتیجه بعدی خواهد بود و در نهایت وحدت جهان اسلام امری ممکنتر خواهد شد…. 
فتنه وهابیت که دو قرن است جهان اسلام را به آتش جنگ و کینه کشیده است در حال شکست خوردن است… وظیفه ی ما طلبه ها الان کار علمی و فکری به زبان عربی است! اول باید برادران اهل سنت را از قفس وهابیت آزاد کنیم تا بتوانیم باب گفتگو و سازش و همزیستی اندیشگانی را در جهان اسلام دوباره بگشاییم!

به امید روزی که جلسات مباحثه حوزه های علمیه متشکل از اندیشمندان و طلاب شیعه و اهل سنت باشد و خروجی های آن تئوری هایی که جهان بشر را از چشمه زلال اسلام سیراب کند….
تا اینجا را رهبر فرزانه و بی نظیرمان مان پیش برده اند…
تشکیل جلسات مباحثه متشکل از یهود و نصارا و اسلام دیگه کار خود حضرت مهدی (ع) است!

والله اعلم وعلیه فالیتوکل المتوکلون


free b2evolution skin
26
خرداد

جیش محمد قادمون

 

ممنون از همه شیرمردانی که برای اعتلای قدرت نظامی ایران جان فشانی و ایثار کردند و شبانه روز زحمت کشیدند تا امروز این غرور و اعتماد به نفس عظیم را در ایران عزیز و مظلومین غزه و مسلمانان پاکدل سراسر دنیا ببینیم….

دوست اهل سنتی دارم دیروز برایم نوشته بود: « به تمام مردم فریب خورده اهل سنت نشان دادید که آن چیزی که وهابی ها در ذهنشان در مورد شیعه فرو کرده بودند توطئه ی صهیونی بیشتر نبوده…. مردم اهل سنت نسبت به شیعه محبتی پیدا کرده اند و از این محبت خود طوری خوشحالند که گویی برادر گمشده خود را یافته اند!…»

 

درود بر همه شهدای اسلام که برای اعتلای کلمه حق از جان خود گذشتند و با خون خود غبار از چشمان رسانه زده ی عالمیان شستند….


free b2evolution skin