جنس زبانی در قرآن مجید (2)
(Linguistic Gender in the quran(2))
جنسزبانی در زبانهایبشری
جنس دستوری[1] یک طبقهبندی دستوری است که بهطورکلی بر تمایز جنس طبیعی و جنس دستوری متمرکز است[2]. این طبقهبندی عناصرزبانی یکزبان خاص را در تمایز با یکدیگر شناسایی میکند. اولین کسی که به این مقوله در زبان توجهکرد، فیلسوف یونانی قبل از میلاد، پروتوگوراس[3]، بودهاست. وی واژگان را ازلحاظ جنس به سه گونه مذکر، مؤنث و بیجان تقسیم کرد[4].
جنسزبانی[5] که اصطلاحی زبانشناختی است از مرز نحو و تمایزات درون زبانی، فراتر رفتهاست و بر تمایز عناصرزبانی از امور غیرزبانی متمرکز است. در زبانهای دارای جنسزبانی، حداقل دو و حداکثر چهار جنس (عنصر زنانه[6] ، عنصر مردانه[7]، عنصر خنثی [8] (بهشرط لا) ، عنصر عمومی[9] یا مشترک (لا بهشرط)) دیدهمیشود [10].
وجود جنسزبانی ازسویی محدودیت و ازسویی امکاناتی برای زبانهای مختلف فراهم میآورد[11] ، محدودیتها و امکاناتی که فهم و بیان و تعبیر را در ساحات مختلف ذهنی و اجتماعی متأثر میسازند و به طور جدی موردتوجه زبانشناسان فمینیست قرار گرفتهاست.[12]
بین عرب و عبری زبآنها نیز سوگیریهای متفاوتی در برابر آنچه سلطه مردانه در زبانعربی[13] و عبری[14] نامیدهاند دیدهمیشود. مباحثی همچون تخنیث اللغة، بهعنوان یک حرکت اجتماعی در زبانعربی توسط صاحبنظران زبانعربی بررسی شدهاست و نظریاتی همچون بیطرفی جنسیتی زبانعربی توسط برخی اندیشمندان ارائه شدهاست.[15]
جنسزبانی در زبانهای هندواروپایی
اغلب زبانهای هندواروپایی دارای جنسزبانی، دارای سهگانه (مذکر، مؤنث، خنثی) هستند، ازاینروی بیان امور غیر جنسیتی در این زبآنها بهراحتی و بدون تمسک به مجاز ممکن است.
در زبانهای سانسکریت، یونانی، لاتین، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و… همریشههای متنوع این زبآنها سه جنس مذکر، مؤنث و خنثی، دیدهمیشود. در برخی از این زبآنها، با وجود عنصر خنثی، برخی اشیاء که در عالم واقع خنثی هستند، مؤنث یا مذکر قلمداد میشوند. تمام این زبآنها در سطح ضمایر دارای جنسیتاند اما در مورد الفاظ و ساختار نحوی دارای اختلافات گسترده و گوناگون هستند. تحولات زبانی جنسیتی، در این زبآنها بسیار گسترده بودهاست. بهگونهای که در برخی زبآنها اساساً جنسزبانی محض حذف شدهاست. مانند زبان انگلیسی که جنسیت تنها در سطح ضمایر مربوط به جنسزیستی باقی ماندهاست[16]. درحالیکه همچون همریشههای خود مانند فرانسوی و آلمانی، در ابتدا، دارای اسامی مؤنث و مذکر و حروف اختصاصی بودهاست[17].
جنسزبانی در زبانهای سامی
یکی از ویژگیهای مشترک زبانهای سامی (مانند عبری، سریانی، اکدی، عربی) محدودیت جنس در این زبآنها به دو جنس مذکر و مؤنث است[18]. این خانواده زبانی برخلاف خانواده هندواروپایی، فاقد جنسخنثی هستند. ازاینروی ساخت جنسیتی آنها مبتنی بر دوگانه تأنیث و تذکیر است. جنس مشترک در این زبآنها را نمیتوان جنس قلمداد کرد بلکه یک امکان دستوری است که در استعمال مؤنث یا مذکر قلمداد خواهند شد. برخی اندیشمندان عرب، جنسخنثی (الجنس المحاید) را در عربی بهگونهای اعم از جنس مشترک و خنثی تعریف کردهاند و آن را لفظی دانستهاند که نه بر مؤنث دلالت دارد و نه مذکر. [19]
زبانهای فاقد جنسزبانی
برخی از زبآنها اساساً فاقد جنسزبانی هستند و جنسیت فقط در ساحت معنا که مربوط به واقعیت خارجی است در آنها حضور دارد. ضمایر نیز در این زبآنها فاقد جنس هستند. زبانهای فارسی، ارمنی، مجارستانی و ترکی ازجمله زبانهای غیرجنسیتی محسوبمیشوند.
عمومجنسیتی در زبانهای دوجنسیتی
یکی از مسائل غامض در زبانهای دوجنسیتی، عموم جنسیتی دراین زبآنهاست که اغلب صورت جمع مؤنث و مذکر بهصورت مجزا وجود دارد. و جمع متشکل از هر دو جنس در قالب یکی از ساختارهای مؤنث یا مذکر یا صورتی مستقل بیان میشود.
وضعیت جمع در این زبآنها از منظر جنسیت مختلف است، برخی از این زبانها فقط یک صیغه جمع مشترک بین مونث و مذکر دارند. برخی برای جمعهای مذکر و مونث و عموم ساختهای مجزا دارند. و برخی جمع عموم در آنها با صورت مونث (این زبانها منقرض شده اند) و برخی دیگر صورت جمع عموم جنسیتی با صورت مذکر یکسان است.
** بنا بر یک نظر، حالت جمع، عمومیت جنسیتی و امور غیر جنسیتی، در زبانهای هامی-سامی (که دارای ساختار جنسیتی دوگانه بودهاند) در دوره ماقبل سامی، به لحاظ صورت زبانی، مؤنث بودهاست[20].
در برخی از زبانهای متعلق به میراث هامی که دارای نظام دوجنسیتی هستند، مانند قبطی، صورتهای جمع بهطورکلی (حالت اسمی و فعلی) ازلحاظ جنسیتی مشترک هستند [21].
بهطورکلی میتوان گفت در عربی[22] و عبری و اغلب زبانهای سامی[23]، مذکر بهعنوان اصل قلمداد میشود و بهنظرمیرسد به همین علت عمومیت نیز در این زبآنها دارای ساختار مذکر است.
ادامه دارد
[1] -Grammatical Gender
[2]- David Crystal, A Dictionary of Linguistics and Phonetics, 6th ed. (Malden: Blackwell Publishing, 2008), 206.
[3] -Protagoras(Πρωταγόρας)
[4]- W. K. C. Guthrie, The Sophists (london: Cambridge University Press, 1971), 221.
[5] - Linguistic Gender
[6] - Feminine
[7] - Masculine
[8] - Neuter
[9] - Common
[10]-Hadumod Bussmann, Dictionary of Language and Linguistics, trans. Gregory Trauth and Kerstin Kazzazi (London and New York: Routledge, 2006), 452.
[11]- Greville Corbett, Gender (Cambridge: Cambridge University Press, 1991), chap. 2,3,4.
[12]- Hadumod Bussmann, Dictionary of Language and Linguistics, trans. Gregory Trauth and Kerstin Kazzazi (London and New York: Routledge, 2006), 407.
[13]- زلیخة أبو ریشة، أنثى اللغة أوراق فی الخطاب والجنس (دمشق: دارالنینوی، 2009).
[14] -Isabel Kershner, “In Israel, a Biblical Tongue Meets Gender Politics”, New York Times, August 01, 2022, https://www.nytimes.com/2022/08/01/world/middleeast/israel-hebrew-gender.html.
[15] - الیاس عطاء الله، التذکیر والتأنیث فی اللغة العربیة بین حیادیة الجنس اللغوی والحرکة النسویة .
[16]- Hadumod Bussmann, Dictionary of Language and Linguistics (London ; New York: routledge, 2006), 365.
[17]- Anne Curzan, Gender Shifts in the History of English (Cambridge: Cambridge University Press, 2003), 11.
[18]- F. W Gesenius, GESENIUS’ HEBREW GRAMMAR, ed. E. KAUTZSCH and A. E. COWLEY (London: Oxford University Press, 1956), 10.
[19]- محمد تونجی، المعجم المفصل فی علوم اللغة (الإلسنیات)، (بیروت: دار الکتب العلمیة، 1421)، 253.
[20] Herrmann Jungraithmayr and Walter W. Müller, Proceedings of the Fourth International Hamito-Semitic Congress, Marburg, 20-22 September, 1983 (Amsterdam / Philadelphia: J. Benjamins, 1987), 111.
[21]- Layton, Bentley, A Coptic Grammar : With Chrestomathy and Glossary : Sahidic Dialect (Wiesbaden: Harrassowitz, 2004), 36.
[22] - عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه و یلیه تحصیل عین الذهب، من معدن جوهر الأدب فی علم مجازات العرب، جلد 1، جلد2 (بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1410)، 14. 26
[23]- F.W. Gesenius, GESENIUS’ HEBREW GRAMMAR, (London: Oxford University Press, 1956), 398, 424.