30
فروردین

اهمیت مقوله بندی و طبقه بندی در فهم

یک مقاله ای در زمینه طبقه بندی جنس زبانی در قرآن چاپ کرده ام که تا الان هر کس  در موردش با من صحبت کرده، پرسیده خب که چی؟!
این «خب که چی؟» دقیقا از سنخ همان درد عمیقی است که در پست قبل گفتم.

اساسا شناخت در ذهن ما با مقوله بندی داشته های ذهنی شروع میشود. ما مفری از این موضوع نداریم. ساخت جنسیتی زبان قرآن به عنوان ابزار بیان الهی، نیز نیازمند شناسایی است و اولین قدم مقوله بندی هایی است که داریم. 

تا کنون در مورد «جنس» در زبان عربی، که طبقه بندی آن، همان مقوله بندی مورد نیاز مطالعه ی جنسیتی زبان قران را به دست میدهد، یک طبقه بندی قابل قبول برای کاربرد در معناشناسی و تفسیر قرآن ارائه نشده است. لذا من در رساله دکتری ام به ارائه ی یک طبقه بندی نشانه شناختی نوین دست زدم و مدعی هستم که این مقوله بندی جدید، ارتباطات فرازبانی (شناختی/ اجتماعی) قرآن را در مساله جنسیت در دسترس قرار میدهد و ساز و  کار آن را نیز بررسی کردم. این امر فهم و تفسیر جنسیت در قرآن را تسهیل و ممکن خواهد ساخت.

سلسله مقالاتی را نیز پیش بینی کرده ام که نتایج رساله را به تدریج چاپ کنم. الحمدلله قسمت اول که طبقه بندی است چاپ شد. و مقالات بعدی نیز در مسیر چاپ هستند.

امیدوارم که لااقل در ادامه این مقالات بتوانند اهمیت و کارآمدی طبقه بندی را در فهم جنسیتی قرآن و حدیث نشان دهند.

در حالی که اهمیت مقوله بندی در همه دانشها بسیار مورد توجه است در حوزه علمیه و مطالعات اسلامی، هنوز واکنشهایی که دریافت کرده ام نشان از غریب بودن بحث است. 

 

وعلی الله فلیتوکل المتوکلون

 

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

30
فروردین

درد

هر مطالعه و هر پژوهشی، دارای فلسفه و روش است. طلبه و دانشجوی قرآن و حدیث نیز باید فلسفه علم و روش شناسی بداند و اتفاقا بخصوص این رشته ها الان بیشتر از دیگر رشته ها به فلسفه ورزی و روش شناسی نیاز دارند. اما متاسفانه حتی اساتید هم به این مسایل بنیادین و کلیدی توجه نمیکنند.
نتیجه این میشود که ملالغتی چون من که از فلسفه و روش همیشه آغاز میکنم حتی وقتی میخواهم یک آیه مبارکه قرآن را تفسیر یا فهم کنم، میشویم چوب گنگ دو سر طلا!

حسی که در اغلب مواقع در جمع متخصصین قرآن و حدیث به من دست میدهد همین حس درد و رنج عمیق است که از قضا اهل سرکه انگبین صفراوی هستند!!!

وعلی الله فلیتوکل المتوکلون


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

26
فروردین

نشست مطالعات جنسیت در قرآن


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

19
فروردین

بدنمندی زبان و شناخت در خدمت بلاغت در قرآن

مساله جنسیت در ارتباط با سامانه های زبانی و شناختی، اساسا در نظامهای سنتی و ساختگرا قابل مطالعه نیست. پساساختگرایی نیز برای این منظور هنوز در ابتدای راه است.
یکی از نظریه های مهم در ارتباط با مطالعه جنسیت، به نظرم نظریه نسبیت زبانی است که تعامل پیچیده زبان را با دیگر ساحات حیات انسانی مطرح میکند. 
یکی از تئوری های مطرح ذیل ارتباط زبان و بدن و ذهن، تئوری بدنمندی شناخت و بالتبع ساختار زبان است. بخصوص در ساحت پیشا مفهومی زبان این نظریه تبیین های بسیار قابل تاملی به دست میدهد.
این تئوری و همزادانش را برای مطالعه ی جنسیت در ارتباط با متن دینی بالاخص قرآن به شکلهای گوناگون میتوان به کار گرفت و کاربست آن را آزمود.
مقاله ای در دست چاپ دارم که در آن ذیل این نظریه، جنس زبانی را  در قرآن بررسی کرده ام و نشان داده ام که ساختهای پیشامفهومی در ارتباط با جنس در قرآن کارکردی بلاغی در قرآن یافته اند و به شکل بسیار شگفت انگیزی از دلالتهای جنسیتی فاصله گرفته اند. 
در ارتباط با حدیث نیز بسیار علاقمند هستم چنین مطالعه ای انجام دهم اما حجم کار در زمینه حدیث آنقدر بالا و پیچیده است که آغازیدن آن فراغت بال جدی میخواهد. به عنوان یک حدس به نظرم میرسد تجاوز این ساختهای پیشامفهومی به زبان و شناخت در احادیث دور از ذهن نیست.

در گروه جنسیت و مطالعات اسلامی (در پژوهشکده زن و خانواده دانشگاه ادیان و مذاهب) بنا دارم جمعی از حدیث پژوهان حوزه و دانشگاه را برای مطالعات حدیثی جنسیت گرد هم آورم… کارهای برزمین مانده در این عرصه بسیار است.

 

و علی الله فلیتوکل المتوکلون


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

15
اسفند

جستجوی معنا در بستر جغرافیای احادیث!

یکی از اموری که در مطالعات اسلامی جنسیت، خیلی چالش برانگیز است، مطالعه ی حدیث است.
احادیث دومین منبع اندیشه اسلامی است و شاید مهمترین آنها باشد. یافتن ارتباط بین جنسیت و  حدیث، شناسایی آموزه های حدیثی جنسیت و هر مطالعه ای که در ارتباط با جنسیت و حدیث بخواهد انجام بشود، با دو مقوله زمان و مکان چالش جدی خواهد داشت؛ زیرا جنسیت را نمیتوان جز در بستر واقعیات اجتماعی شناسایی کرد و واقعیات اجتماعی مکانمند و زمانمند هستند.
مطالعه جنسیت در حدیث، نیازمند کشف علقه های زمانی و مکانی داده های حدیثی است؛ کاری بسیار دشوار و پیچیده.
مدتی است در حال طراحی متغیرها و کدهای یک پژوهش کیفی برای دست یافتن به این علقه ها هستم. 
ساختار شناسایی احادیث در میراث حدیثی شیعه و سنی و تمایزات آنها یکی از بزرگترین مشکل در این مسیر است؛ حدیث اساسا بر پایه مفاهیم و ترمهایی طبقه بندی و شناسایی شده اند که پیوند آن با علقه های زمانی و مکانی در آنها ناپیدا است زیرا این علقه ها اصلا موضوعیتی برای محدثین نداشته است. آنها محتوای احادیث را برای ساماندهی حیات دینی خود جستجو و شناسایی کرده اند.
…. و امروزه ما این محتوا را جز در ارتباط با زمان و مکان نمیتوانیم «معنا» کنیم به گونه ای که بتواند حیات دینی ما را سامان بدهد.

وعلی الله فلیتوکل المتوکلون!


free b2evolution skin
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: رهگذر [عضو] 
5 stars

موفق باشید خانم پژوهشگر…

1403/12/15 @ 13:15


فرم در حال بارگذاری ...

8
بهمن

مفهوم تکین خدا، پاشنه آشیل قوه شناخت انسان

یکی از تمایزات مهم الهیات با تمام حوزه های دانشی دیگر، وضعیت بی بدیل موضوع کانونی آن یعنی «خدا» ست.
نظام شناخت انسان اساسا با «مفهوم» کار میکند ولاغیر. (بعضی از جمله عرفا که به علم حضوری قایلند این را رد میکنند!)

آنچه در الهیات مطرح است، خود خداوند است نه مفهوم خداوند. 
در فلسفه نیز که مفهوم خداوند مطرح میشود فقط کمی چالش کمتر است؛ زیرا آنجا هم مفهوم خداوند با تمام مفاهیم دیگر فرق میکند. این مفهوم تکین است! یعنی تنها مفهومی است که فقط امکان یک مصداق را دارد. و حتی اینکه این مفهوم چطور برای ذهن ما حاصل شده است واقعا پرسش جدی برای فلسفه است؛ زیرا اساسا مفهوم حاصل انتزاع است و انتزاع فقط با وجود مصادیق مشابه ممکن است. به نظر من  فلاسفه «خدا» ی ادیان را تئوریزه کرده اند و این مفهوم برای فلسفه وارداتی است و از آن خود فلسفه نیست، بگذریم!

الهیات، با خود خداوند کار دارد نه مفهوم خدا. و این اول ماجرا است!
نبوت و وحی عملا تنها راه دسترسی ما به (نه خود خدا) که پیام خداوند است. دانش الهیات وقتی بوجود آمد خبری از نبی و وحی نبود و نیست. لذا انچه در دسترس ماست متون دینی ای هستند که در لفافه های هزارتوی فهم و تفسیر،تقریبا، گم شده اند.
عقل بشر اساسا با مفهوم کار میکند؛ لذا تنها حس میماند برای ارتباط مستقیم (تقریبا مستقیم) با عین. حس نیز دستش به خدا نمیرسد. فهم متن دینی نیز همچون تمام دانشهای دیگر، از رهگذر دنیای مفاهیم و انتزاعیات میگذرد. 

همه اینها را گفتم که برسم به اینجا که سنجه ی اعتبار انتسابهای ما به خداوند دقیقا چیست؟ این چیزها که از متون دینی استخراج میکنیم را چگونه به خداوند منتسب میکنیم و برای این انتسابها چه سنجه و معیاری داریم؟
چیزی جز خود متن دینی که کلامی است صادر شده در برهه ای از تاریخ؟ 

به نظرم این کافی نیست، چیزی در متن دینی باید سنجه آنچه در متن دینی می آید باشد، اما دقیقا چه؟

… بشر با قوه شناسایی خود، سخت گلاویز است!


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

30
دی

علم دینی، شعار سیاسی اجتماعی یا نظریه معرفت شناختی؟

عنوانهای «علم دینی»، «علوم انسانی اسلامی» شاید در نظر اول، خیلی زیبا و جذاب به نظر برسند؛ اما وقتی وارد عمق ماجرا میشوی با چالشهای بسیار بزرگی مواجه میشوی که گاهی یاس و ناامیدی و گاهی خشم به بار می آورد.

چیزی که پس از مدتها تعمق در این عرصه بر من افزوده شده است پرسشهایی است که گاه از پاسخ شان میترسم.

وقتی جامعه اسلامی در اوج دانش ورزی بود، کسی علم را دینی و غیر دینی نمیفهمید، درست یا نادرست می دانست. با تقسیم جهان به غرب و شرق، گویی هویتهای متعارض غرب و اسلام، برخی را بر آن داشت تا برای حفظ کیان جامعه اسلامی، نظام معارف را مرزگذاری کند. این شد که علوم به اسلامی و غربی تقسیم شدند. هیچیک از آنها که چنین تقسیمی را قایل شدند در بدایت امر، آنرا ناظر به بنیادهای معرفتشناسانه نمیدانستند بلکه تعلق خاستگاهی و اجتماعی اش را مد نظر داشتند که صد البته جنبه های معرفتی داشت اما ادعای معرفتشناختی به معنای فنی اش نداشت.

مدتی است در  کشور ما، برخی تحت عنوان «علم دینی» یا «علوم انسانی اسلامی» زمزمه ی بنیادهایی معرفتشناسانه میکنند اما هنوز از پس تبیین آن برنیامده اند.

این ماجرا، برخلاف آنچه بسیاری میپندارند، با آنچه در دنیای اهل سنت تحت عنوان «علم دینی» وقوع یافته و بیشتر اخلاف غزالی میتوان دانستشان بسیار متمایز است.

هر چند هیچ خوش بین نیستم و بیشتر ماجرا را یک حرکت اجتماعی سیاسی میبینم، اما همچنان منتظرم ببینم آیا تبیین قابل قبولی از این معرکه بیرون خواهد آمد یا خیر.


free b2evolution skin
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: رهگذر [عضو] 
5 stars

دقیقا مرزگذاری برای علم.؟مطلب مفیدی بود. سپاس

1403/12/15 @ 13:17


فرم در حال بارگذاری ...

29
دی

بیابان حیرت!

خیلی پیش امده است که در بحث با برخی از طلاب،  در بزنگاههای پرچالش بحث، به جایی میرسیم که منطقه ی اهل دل و خواص است! و پای اغیار بدانجا نمیرسد.

مشکلی با اصل وجود چنین چیزی ندارم اما وقتی مقوله ای علمی و معرفتی و بحثی شناختی را محول به آن منطقه ناشناختنی میکنند و پای استدلال را میشکنند… دیگر حرفی برای گفتن نمیماند!

اساسا آیا شناخت در آن منطقه ناشناختنی و فقط درک کردنی و حسن کردنی و «حضور یافتنی» ممکن است؟ 

اگر ممکن است چرا بیان پذیر نیست؟

و اگر بیان پذیر نیست چگونه قابل ارزیابی است؟؟

و سوال دشوارتر، اگر بیان پذیر نیست، چگونه به میان ما راه یافته است؟؟

با تمام علقه ی حسی ای که به عرفان دارم اما به نظرم عرصه عرفان همواره جولانگاه فراریان از پذیرش ضعف شناختی بشر بوده است!

وقتی از ترکیب «شناخت عرفانی» سخن گفته میشود، حس میکنم لالی برای کری قرار است آواز بخواند.

کما اینکه وقتی از «علم حضوری» انسان سخن گفته میشود، حصولِ حضور! به ذهنم می آید و بس!

آیا بشر به غیر از «حاصل» کردن معرفت راه دیگری دارد؟

 

گاهی فقط سکوت میماند.


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

24
آذر

سر بی‌کلاه طلبگی!

وادادگی نظریِ مراکز مربوط به مسایل زنان در حوزه علمیه به پاردایم علوم اجتماعی، و انفعال واضح (البته منفی) نسبت به فمنیسم، شرایطی را بوجود آورده است که نامی جز ایمان به انسداد علوم اسلامی در حوزه مطالعات جنسیت در این مراکز نمیتوانم برایش بگذارم.
این مراکز اغلب کنشگران اجتماعی در برابر فمنیسم هستند نه پژوهشگر و مولد نظریه!
در این مراکز، علوم اسلامی و به تبع طلبگی، جایگاهی ندارد. و بیشتر به عنوان آپشن اضافه و تزئینی عمل میکند.
شاید این حرفها خیلی تند و رادیکال به نظر برسد اما از زخمی عمیق در حوزه علمیه میگوید که ظاهرا هنوز دست اندرکاران به آن ملتفت نشده اند!
اینجا که من ایستاده ام خیلی طلاب مستعدی را میبینم که استعداد و توانمندی هایشان جایی برای به بار نشستن نمیابد.
معارفی که میتوانند بزرگترین دردهای بشر را درمان کنند، از حل مشکلات پیش پا افتاده یک جامعه مسلمان عاجز مانده اند. 

وادادگی نظری به پاردایم علوم اجتماعی+ غلبه هویت کنشگری اجتماعی-فرهنگی مراکز پژوهشی بر ماهیت علمی-پژوهشی آنها===>> فلج مزمن حوزه علمیه در مطالعات اسلامی جنسیت

والله اعلم


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

16
آذر

مطالعات اسلامی جنسیت و مسئله غامض روش

یکی از حوزه های دشوار و پرکاستی در مطالعات جنسیت در جامعه علمی ما، علاوه بر خطای منطقی در باب ابژه شناسایی(که در پست قبل اشاره کردم)، و البته به تبع آن، بهم ریختگی و نابسامانی عملی و نظری در زمینه روش است.
شاید بتوان گفت اساسا نظریه های روش شناختی، یکی از  مهمترین کاستی های مطالعات و پژوهشهای ماست. این امر نیز ریشه در کمرنگی بیش از حد منطق در جامعه علمی ماست.
اساسا روش شناسی، از سنخ منطق است و نتیجه طبیعی ضعف منطق در مباحث ما، ضعف دوچندان در روش شناسی است.
مطالعات اسلامی جنسیت نیز از این امر مستثنا نیست و چه بسا به علت غموض ابژگی جنسیت در علوم اسلامی، این کاستی ها بسیار چشمگیرتر خود را نشان میدهند.
در حال حاضر که ما به وضوح از توصیف منطقی ابژه های خود غفلت کرده ایم، سخن گفتن از روش به نظر مضحک میرسد. اما در دامن بحث از روش میتوان به خطاهای منطقی مطالعاتمان در شناسایی ابژه ها و تعریف مسایل، پی برد.
چالش اصلی ما در زمینه روش، چگونگی تعامل روش علمی و روش اللهیاتی در پژوهشهایمان است.
ما اغلب از تحلیل متن (قرآن یا حدیث)، یا از یک انگاره فرامتنی، آغاز میکنیم و بی آنکه نظریه توصیفی دقیقی از کاری که داریم میکنیم به دست دهیم در نهایت به دنبال یک گزاره الهیاتی هستیم؛ یعنی میخواهیم چیزی را به دین نسبت بدهیم.

چگونه از کشف روابط دلالی یک متن دینی یا تحلیل عقلی یک موضوع ولو به وسیله متون، به یک گزاره الهیاتی میرسیم؟ 
آیا با معناشناسی یک متن دینی یا اثبات عقلی یک انگاره (منبعث از متن دینی یا …) ، نسبت آن به خداوند اثبات میشود؟

و آیا کنشهای “فاهمه” و “عقل” ما در ارتباط با داده های به دست آمده از توصیف متن یا روابط معقول انها، خود نیازمند تبیین و اعتبارسنجی نیستند؟

شاید بگویید اصول فقه، دارد همین کار را میکند!…. اما به نظر میرسد اصول فقه خود در همان فرایندهای معناشناسی و تحلیل روابط، خلاصه شده است و مفروضات نانوشته و نکاویده جدی در فرایند اسناد یک امر به خداوند یا شارع همچنان وجود دارند.

 به این وضع نکاویده بنیادین، رواج شتابزده و بی سروسامان روشهای تحقیق کیفی در پژوهشهای دینی، را اضافه کنید… تا اوج آشوب را دریابید!

اما همه اینها نشاندهنده حیاتند و در کل خیر هستند، زیرا نظم، همواره پس از آشوبهای بزرگ پدیدار  میشود.

 

والله اعلم


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...